سرداران شهید آذربایجان شرقی

خاطرات یاران
سردار شهید حمید کرداوغلی

بعد از پایان خدمت سربازی در کمیته انقلاب اسلامی به استخدام آن نهاد درآمد. مقدار حقوقی را که از اداره می‌گرفت همه را در راه فقرا خرج می‌کرد. خیلی فعال بود و شب و روز کار می‌کرد؛ طوری که هفته‌ای یک روز به خانه می‌آمد و فقط شام را با هم بودیم و بعد می‌رفت. اکثر مواقع از تمام مساجد (که دارای واحد‌های احتیاط بودند) سرکشی کرده و نزدیک صبح به اداره برمی‌گشت.

همیشه به برادرانش سفارش می‌کرد؛ اول خدا و بعد هم امام (ره) را فراموش نکنید. یک هفته بعد از شهادتش، خانم میانسالی به در منزل ما آمد و گفت: «به سختی منزل‌تان را پیدا کرده‌ام، شما مادر حمیدآقا هستید؟»، وی را به درون منزل دعوت کردم و مرا بغل کرد و با گریه گفت: «پسر من مریض بود و نیاز به عمل جراحی داشت. ما پول لازم را نداشتیم تا زمانی که حمید آقا هزینه عمل جراحی پسرم را آورد و او را عمل کردند و حالش خوب شد. حتی بیش از یک سال برای شوهر بیکار و بیمارم مقرری می‌داد تا اینکه خبر شهادت ایشان را شنیدم و برای عرض تسلیت آمده‌ام».


منبع: defapress.ir